با تو چه زندگی هایی که تورویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمی ذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
دارم از تو می نویسم که نگی دوستت ندارم
از توکه با یه نگاهت زیرو رو شد روزگارم
موقع نوشتن و وقت اسم گذاشتن وکسی رو جز
تو نداشتم جز تو نمی ذاشتم من تموم قصه هام
قصه ی توست
اگه غمگینه اون از غصه ی توست
تک وتنها بودم اما تورو تنها نمی ذاشتم
حتی من به آرزوهات تورو آخر می رسوندم
می رسیدی تو من اما آرزوبه دل می موندم
هی می خواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط می زد خیالمو
این قده رفتمو رفتم که هنوز برنگشتم
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم
توجهنم سوختم اما نوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتم عشق تو با عشقش
اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه
نویسنده: بیقرار(یکشنبه 86/8/20 ساعت 2:35 عصر)